اندیشه

ادبی-فرهنگی-اجتماعی

اندیشه

ادبی-فرهنگی-اجتماعی

قصه سرو کاشمر

قصه سرو کاشمر یا کشمر را غالباً شنیده اید سروی که روایت بود پیامبر بزرگ ایران، اشو زرتشت


آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کاشمر کاشته است و حکیم فردوسی در مورد آن 

   

    میفرماید:    یکی شاخ سرو آورید از بهشت    بدروازه شهر کشمر بکشت


         
در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو

زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده


کشمر(کاشمر) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت


بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در


مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای


،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند. 


یکی سرو آزاده را زردهشت   به پیش در آذر اندر بکشت


نبشتش بر آن زاد و سرو سهی   که پذرفت گشتاسب دین بهی

فرستاد هرسو به کشور پیام   که چون سرو کشمر به گیتی کدام



                زمینو فرستاد زی من خدای   مرا گفت از اینجا به مینو گرای


                 کنون جمله این پند من بشنوید
   پیاده سوی سرو کشمر روید


  در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد: که این دو درخت سرو کاشمر و سرو


فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت


وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر


طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و


جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ


ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه


در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه


هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار


سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که


این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این


مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که


فرمان وی ردّ توان کرد.


پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود


بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی.


مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت


چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و


ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی


نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر


شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.

 

چون بیوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام


مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر


وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری


آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ


ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند



آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن


برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین.


باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو


نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور


که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند.


درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات


عجیبه است...(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)



این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا


ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد...



باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و


غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود،بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو


نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو


استوار است).در کاشمر مناره ای است به نام مناره کاشمر که هنوز باقی است.سالها


پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که


صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده


میشود).رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و


سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران،



جمشیدی میگویند.



بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را



همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا


گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار میکردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!!

ببیا اسمان نیلگون زندگی رابه بیابان برهوت اندوه وناکامی ارزان نفروشیم.بیاطراوت وشادابی


نسیم سبیدهدم رابه غبار تیره ی اضطراب ارزان نفروشیم. بیا دریای مواج وخروشان احساس


باک عشق ورزیدن رابه دخمه ی تاریک عزلت ارزان نفروشیم.بیا لبخند زیبای کودک درون


رابه ابروان درهم منطق واستدلال ارزان نفروشیم. بیا رایحه ی خوش و روح انگیز شکوفه


های سبیدبوش اندیشه ی بویای خود را به تخییلات بی اساس شکست ارزان نفروشیم. بیا


خاطره ی برواز بر اوج بهنه ی تخییلات روشن ایندهای سرشار از کامیابی رابه گام های


مبهم شک وتردید ارزان نفروشیم .بیا یک دم وصال در اغوش الهی یار را به برسه زدن در


ساحل بی هدفی ارزان نفروشیم.

کاشمر

کاشمـَر یا ترشیز از شهرهای جنوب غربی استان خراسان رضوی ایران است. این شهر در حدود ۲۰۰ کیلومتری مشهد قرار دارد.
کاشمر یکی از شهرستان*های استان خراسان رضوی ایران است. مرکز این شهرستان، شهر کاشمر است.
در سال ۱۳۸۵، این شهرستان تعداد ۱۴۹٬۳۵۸ نفر جمعیت داشته است.

از محصولات مهم این شهر میتوان به زعفران انگور(انواع مختلف) کشمش و فرش دستباف اشاره کرد.
تقسیمات کشوری

شهرستان کاشمر شامل ۲ بخش و پنج دهستان و به نام*های زیر است:

  • بخش مرکزی شهرستان کاشمر
    • دهستان بالا ولایت (کاشمر)
    • دهستان پائین ولایت
شهر کاشمر
  • بخش کوهسرخ
    • دهستان بررود
    • دهستان برکوه
    • دهستان تکاب (کاشمر)
شهر ریوش
در سال ۱۳۷۴ ه.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن جدا و در سال ۱۳۸۲ بخش دیگری با نام شهرستان خلیل*آباد از آن جدا شد.
گردشگری
از جله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس پس از تبعید در این شهر به شهادت رسیده و دفن گردیده که شهید مدرس وی پس از انقلاب سال 57 ترمیم و بازسازی گردیده است. از مهم*ترین صادرات آن فرش و محصول کشاورزی عمده آن انگور و کشمش مرغوب و در این سالها زعفران نیز می باشد. کاشمر
کاشمر که یکی ازشهرستان های خراسان رضوی است، از شمال به نیشابور و سبزوار، از مشرق به تربت حیدریه، از جنوب به گناباد و از مغرب به شاهرود متصل می شود. ارتفاع آن از سطح دریا 1215 متر است. این شهرستان در 35 درجه و 11 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 72 دقیقه طول شرقی قرار گرفته و آب و هوای آن به علت پستی و بلندی زمین و عوامل دیگر متنوع است. در شمال شرقی این شهرستان هوا سرد و مرطوب و زمستان های آن طولانی است. شمال این منطقه دارای آب و هوای معتدل و قسمت های جنوبی به علت مجاورت با کویر دارای اب و هوای بسیار گرم و آبی شور می باشد. ارتفاعات شمالی این شهرستان از خواف شروع شده و از شمال تربت حیدریه می گذرد و دارای کوههای مربوط به دوران چهارم زمین شناسی و دارای قله مخروطی آتشفشانی در شمال قریه ریوش است. کوههای این منطقه پوشیده از درخت بادام می باشند و در دامنه ها دارای چشمه های آب گرم معدنی هستند. رشته کوههای جنوبی این منطقه بسیار کم آب و دارای تپه های گچی اند. در قسمت جنوبی این شهرستان کویر نمک قرار دارد که در زمستان و در هنگام بارندگی عبور از آن دشوار است. رودهای این شهرستان فصلی اند و بیشتر در بهار از دره های کوهستانی شمال جاری می شوند. کاشمر منطقه ای کشاورزی است و دارای محصولاتی چون غلات، حبوبات، پنبه، زیره و تنباکو است. در کوهستان های این منطقه محصولات دامی مانند پشم و پوست و لبنیات تولید می شود. صنایع دستی محلی کاشمر قالی، قالیچه، زیلو، گیوه و چادرشب ابریشمی است. انگور و کشمش کاشمر دارای ارزش صادراتی است.
شهرستان کاشمر از چهار بخش به ذنام های حومه، ریوش، خلیل آباد و بردسکن تشکیل می شود و دارای 152 پارچه آبادی است. طوایفی مانند طایفه طاهری، طوایف بلوچ خان زائی، گرگ زائی و اسماعیل زائی، طایفه بهمدی و میش مست در اطراف این شهرستان زندگی می کنند.

تاریخچه کاشمر
کاشمر طی چند هزار سال قدمت به نام های متفاوتی خوانده شده است. بنای آنرا به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافی نویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و.. آنرا ثبت کرده اند. همچنین نام های سابق این شهر بوشت و بست بوده است. پس از تصرف خراسان بدست اعراب و تا زمانیکه سلسله های ایرانی در خراسان علیه خلفای اموی قیام کردند ترشیز در طی دو سه قرن اولیه اسلامی بین امرای طاهری و صفاری دست به دست می گشته و در نیمه اول قرن چهارم از شهرهای تابعه نیشابور محسوب می شده است. در سال 483 هنگامیکه حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد و وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی بدست آورد. تعداد زیاد قلعه های جنگی در سراسر قهستان که در نام های محلی به نام های قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند حکایت از این امر دارد. پیش از سلطه مغول ترشیز بدست وزیر سلطان سنجر سلجوقی غارت و پس از آن در سال 4-653توسط جلوداران سپاه هلاکوخان مغول ویران شد. بعد از قلع و قمع اسماعیلیه توسط هلاکو خان مغول بار دیگر ترشیز رو به آبادانی گذاشت و در قرن هفتم یکی از شهرهای مهم قهستان به شمار می آمد اما در پایان همین قرن توسط امیر تیمور گورکانی تصرف شده و ویران گردید.